حقیقت اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی ای پناهگاه ابدی تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی در بدترین ما آنقدر خوبی هست و در بدترین ما آنقدر بدی هست که هیچ یک از ما را شایسته نیست که از دیگران عیب جویی کنیم . راهی به جز در گاهت نیست / مگر آنچه را که خود از چشمانمان مبهوت کردیم / در پی تو دگر جستم / تو آنی که نتوانم سر از سجده ات بر دارم / همه گونه می پرستمت / فرا می خوانمت / چه در اوج / چه در گهر / برا ی فهمیدن ارزشت دو نیم می کنم / سختی ها را تا که نزدیک شوم به هستی ات / تا که در یابم تنها نیستم / دست هایم را به بلندی بلندیت / به عظمتت / به شکوهت / به آسمان می گشایم / تا که بی نیازم کنی / از انچه که در جست وجوی آنم / حال می خواهم گام هایم را استوار کنم / تا بگریزم از تلخی که در انتظار من است / انتظاری را که تو در تقدیر ها خواندی / و زمانی که به من هدیه دادی / لطف بی کرانت را / تا که ثابت کنم / ایمانم را / من / به سوی تو می شتابم. ( آرانوس ) روزي از دانشمندي رياضيدان نظرش را درباره انسان پرسيدند :
جواب داد : اگر انسانها داراي اخلاق باشند پس مساوي هستند با عدد يک =1 اگر داراي زيبايي هم باشند پس يک صفر جلوي عدد يک مي گذاريم =10 اگر پول هم داشته باشند دوتا صفر جلوي عدد يک مي گذاريم =100 اگر داراي اصل و نسب هم باشند پس سه تا صفر جلوي عدد يک مي گذاريم =1000 ولي اگر زماني عدد يک رفت اخلاق چيزي به جز صفر باقي نمي ماند و صفر هم به تنهايي هيچ نيست ، پس آن انسان هيچ ارزشي نخواهد داشت.
به نام خدا خانه خرابم کردند چون برگ خزان پا به رکابم کردند بر چهره خورشید نقاب افکندند با تیغه برهنه در حجابم کردند چون مار سپید و سیاه امامه به سر وحشت به دل از نقشه طنابم کردند دین تکیه گاه محکم ایمانم بود نیلوفر خانه روی آبم کردند. شاهروخ
دریا ها نماد فروتنی هستند. در نهاد خود کوه هایی بلند تر از خشکی دارند ولی هیچ گاه آن را به رخ ما نمی کشند
گمار شاخهای است از طایفهٔ بزرگ بابادی باب بختیاری میباشد، که خود از چهار تیره تشکیل شده است که عبارتند از :
این طایفه دارای جمعیتی تقریباً بالغ بر ۵۳۰۰ نفر میباشد که نود درصد از آنها در شهرستانها و مابقی در منطقه شلا قسمتی از شیمبار زندگی میکنند. افراد باقیمانده در شـَـلا، از طریق دامداری و کشاورزی زندگی خود را تامین میکنند. عمده کشاورزی آنان گندم، جو و برنج میباشد و زمین حاصلخیز و پربرکت دارند. ایل بختیاری به دو شاخه بزرگ هفت لنگ وچهار لنگ تقسیم میشود . هرچند که این دو شاخه ایل بختیاری از نظر فرهنگی تفاوت چندان زیادی ندارند . اما جدایی محل سکونت ومسیر کوچ باعث ایجاد تفاوت نه چندان زیادی در گویش ولهجه این دو شدهاست . هفت لنگها بیشتر در چهار محال بختیاری وشمال خوزستان زندگی میکنند . که جمعیت انها نسبت به چهار لنگها که در لرستان ، شمال خوزستان وجنوب غرب اصفهان هستند بیشتر است .
شاخه : زبانهای ایرانی غربی شمال غربی : باستان: مادی میانه: زبان پارتی (پهلوی اشکانی) نو: آذری · گیلکی · مازندرانی · تالشی · کردی کرمانجی · کردی سورانی · زاز- گورانی · سمنانی · زبانهای ایران مرکزی · بلوچی† · سیوندی جنوب غربی : باستان: پارسی باستان میانه: پارسی میانه (پهلوی) نو: فارسی · لری · بختیاری · بشاکردی · کمزاری · تاتی اران شاخه : زبانهای ایرانی شرقی شمال شرقی: باستان: اوستایی† میانه: سغدی · خوارزمی · بلخی · سکایی غربی · آلانی · سرمتی جنوب شرقی : نو: پراچی · اورمُری
حضور بختیاریها
اگر سنگ نبشته یافت شده از عقیلی نزدیک شوشتر درست باشد که دکتر گیرشمن آنرا ترحمه کرده : از قول آنتاشکال چنین مینویسد"من آنتاشکال فرمانروای سرزمینهای آنزان آنشان وکوههای بختیاری هستم"آنتاشکال که یکی از پادشاهان ایلام بوده دوران فرمانروائیش مورد تائید باستان شناسان قرارگرفته از جمله در کتاب ایلام نوشته دکترعزت اله نگهبان باستان شناس ایرانی که در هفت تپه به کاوش پرداخته به روشنی سلسله پادشاهان ایلام را یادآوری کرده است اما سخن بر سر واژه بختیاری است اگر چنین باشد که به این روشنی نام بختیاری در سنگ نوشته ذکر شده باشد طبیعی است که دیگر ما بدنبال حلقه مفقوده
نخواهیم بود و یقین خواهیم داشت که نسل بختیاریها در سلسله پادشاهان ایلام میچرخدو آنان نیز مهاجرتشان از آنسوی دریای خزر روشن است ، و آریائی بودنشان نیز جامی افتدوطی تحقیقات بعمل آمده نشان میدهد که کهن ترین طایفه ای که در بختیاری میتوان روی آن پافشرد آسترکی و بابادی است وقدمت آسترکی بدوران آشتروک ناحونته میرسداگر آشتروک را یاء نسبت به آن داده باشند میشود آشتروکی واز آنجا که در گویش بختیاری همواره ش به س تبدیل میشود قطعی است که آستروکی بازمانده دوران ایلام میباشد که دربخش طایفه ها ووجه تسمیه آسترکی همین نظریه قید شده باشد.
هنگامی که کورش منطقه را ازمادها تحویل میگیرد در این منطقه ظاهر میشود و آئین زرتشت را مبنای پرستش ایزد قرار میدهد واین آئین تا قرن سوم هجری ادامه داشته که درآتشکده های آنزمان را درحال اشتعال دیده اند بخوبی روشن است ،واز این دوره به بعد دوره سوم دگرگونی گویش بختیای بر اساس اوستا دستخوش حوادث میشود، سخن بر سرگویش بخیترای بر بنیاد واژه های اوستائی بود. در تحقیقات به عمل آمده مشخص شده که سه گونه عنصر،گویش بختیاری را تشکیل میدهد اول ریشه اوستائی ،دوم پارسی باستان و سوم فارسی دری ،
1- درریشه اوستائی که ما گویش بختیاری رو بر بنیاد واژه های اوستائی قرار داده ایم وتنها واژه هائی را برگزیدیم که درگویش بخیتاری عینا" مورد استفاده قراردارد.ولذا واژه هائی که ریشه بختیاری دارد که احیانا" با کمی تغییر جاری است ودربعضی از واژه ها هیچوگونه تغییری صورت نگرفته آورده ایم مثلا" چند مورد زیر را مثال میزنیم:
· هوشک : همان هوشک است که معنی خشک را میدهد hoshk
· هرد : همان خرد است که معنی خورد رامیدهد hard
· خوت : همان خوت است که معنی خودت رامیدهد khot
· همث : همان همس است که معنی همه اش را میدهد hamas
با این ترتیب می بینیم که در قلمرو گویش جای پای هیچ اختلاط و امتزاجی دیده نمیشود وآنهم به سبب کوهستانی بودن منطقه وراه نیافتن مهاجمین بیگانه در آن است . مضارع اخباری: شناسه + بن مضارع + -e مثلاً خَردَن (xardan) به معنی خوردن بن مضارعش «خور» (xor) است: میخورم: اِخورُم (exorom) میخوری: اِخوری (exori) میخورد: اِخوره (exore) میخوریم: اِخوریم (exorim) میخورید: اِخورین (exorin) میخورند: اِخور ِن (exoren) مضارع التزامی: دستور ساختش مثل فارسی است ماضی مطلق: دستور ساختش مثل فارسی است (شناسه + بن ماضی) ماضی استمراری: شناسه + بن ماضی + -e مثل: اِخَردُم (exardom) میخوردم ماضی نقلی: e- + ماضی مطلق خوردهام: خَردُمِه (xardome) خوردهای: خَردیه (xardiye) خورده است: خَردِه (xarde) خوردهایم: خَردیمِه (xardime) خوردهاید: خَردینِه (xardine)
خوردهاند: خَردِنِه (xardene) ماضی بعید: مثل فارسی است فقط به جای «بود» از «بید» استفاده میشود. مثلاً : خورده بودند = خَردِه بیدِن (xarde biden) آینده: برای بیان زمان آینده معمولاً همان مضارع اخباری به کار میرود نفی مضارع اخباری: نمیخورم: نیخورُم (nixorom) نمیگویم: نیگُم (nigom) ضمایر شخصی منفصل: مو (mo) ... من تو (to) ... تو هو (Ho) ... او/آن ایما (imA) ... ما ایسا (isA) ... شما هونو/اونو (ono/hono) ... آنها - ضمایر ملکی متصل: اُم (om-) تَوَرُم (tavarom) تبرم (تبر من) اِت (et-) تَوَر ِت (tavaret) تبرت اِس (es-) تَوَر ِس (tavares) تبرش اِمون (emun-) تَوَر ِمون (tavaremun) تبرمان اِتون (etun-) تَوَر ِتون (tavaretun) تبرتان اِسون (esun-) تَوَر ِ سون (tavaresun) تبرشان اسامی مختوم به مصوت هنگام گرفتن ضمیر ملکی متصل تنها m یا t یا s یا mun یا tun و یا sun میگیرد. مثل : دام (dAm) مادرم داسون (dasun) مادرشان ضمایر اشاره: یو (yo)هه (he) این هو (ho) آن یونو (yono) اینها هونو (hono) آنها در لری بختیاری حروفی وجود دارد که در فارسی رایج تلفظ نمیشوند. شاید آنها بازماندگان پهلوی باشند. ذال معجم: حرف «د» وقتی که پس از a ،A ،o ،i ،e ،y بیاید به گونهای دیگر تلفظ میشود («A» را «آ» فرض کنید و «a» را «فتحه») تلفظ به این طورت است که قسمت زیرین نوک زبان با دندانهای پیش فک زیرین مماس شده اما با دندانهای پیش فک بالا تماس بسیار نامحسوس است. اما «د» پس از صامتها به همان صورت معمول تلفظ میشود . هاء میان تهی: گونهای «هـ» است که با تلفظی نرمتر از «هـ» تلفظ میشود. مانند پهل (pohl) به معنی پُل واو غنه: کلمهٔ «نو» در فارسی رایج تقریباً با واو غنه تلفظ میشود. در گویش لری بختیاری برخی کلمات با این واو تلفظ میشوند. مثل nّon (یعنی نان) گویش بختیاری به چهار نوع گویش تقسیم نمود :
Bogzar ta sheytanate eshgh, chashmane tora be oryanie khish bogshayad, Harchand anja joz "ranjo parishani" nabashad. Ama "koori" ra be khatere "aramesh" tahamol nakon. dr.shariati por30d k0dam rah nazdiktarast? goftam b k0ja? goft b khalvatgahe dust! goftam t0 magar fa3leiy mibini , Beyne Del o Ankas K Delat Manzelgahe O0st?! هر وقت نا امید شدی برو تو کوه فریاد بزن خدایا هنوز امیدی هست ؟ آنگاه می شنوی که : هست . . . هست . . . هست Aseman jaye ajibist,nemidanstim asheqi kare qaribist,nemidanestim omr madyune nafas nist,nemidanestim eshq kare hamekas nist... Nemidanestim..... یکباره بهانه ای به سر خواهم کرد / تن پوش غم از قلب به در خواهم کرد / بر شوق رسیدن تو دل خواهم داد / هم دوش هوای تو سفر خواهم کرد kodakane sedayash kardam...zirakane javabam dad...asheghane negahash kardam...fatehane asiram kard...shaerane barayash sorodam...delbarane barayam khaand...javdane shod dar delam...bi bahane rahayam kard
Agar ensanha midanestand ke forsate bahambodaneshan cheghadr mahdod ast mohabateshan na mahdod mishod. ensan baraye piruzi afaride shode ast,ou ra mitavan nabud kard,vali nemitavan shekast dad. Ernest-heminguy va az miane anhayi ke baraye tamanaye baran be balaye kooh miravand,tanha anani ke ba khod chatr haml mikonand,be khod va khodaye khod iman darand. antoni chokhof آخرین مطالب نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |